جدول جو
جدول جو

معنی گرده بر - جستجوی لغت در جدول جو

گرده بر
برماه برماهه مثقبه اسکنه
تصویری از گرده بر
تصویر گرده بر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گردنه بر
تصویر گردنه بر
دزد سرگردنه راهزن گردنه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردن بر
تصویر گردن بر
آلتی است که نجاران بوسیله آن چوبها را سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
گره برنده، طرار کیسه بر جیب بر: توانگر زرهزن بود ترسناک تهی کیسه را از گره بر چه باک ک (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره بر
تصویر گره بر
کیسه بر، جیب بر، برای مثال توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهی کیسه را از گره بر چه باک (امیرخسرو- مجمع الفرس - گره بر)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روده بر
تصویر روده بر
از خنده روده بر شدن، بسیار خندیدن: (نزدیک بود از خنده روده بر شود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده در
تصویر پرده در
هاتک استار هتاک فاش کننده اسرار مقابل پرده دار پرده پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صرفه بر
تصویر صرفه بر
بهره بر سود خور سود برنده، صراف صیرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده پز
تصویر گرده پز
نانوایی که نان گرده بپزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صرفه بر
تصویر صرفه بر
صرفه برنده، سود برنده، سودبر، برای مثال هیچ دو جو کمتر است نقد زمانه / صرفه بران را از این عیار چه خیزد (خاقانی - لغت نامه - صرفه بر)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گردبان، سنام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گریه گر
تصویر گریه گر
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک باران، گرینده، گریه ناک، گریه مند، اشک ریز، اشک فشان، باکی، اشک بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده در
تصویر پرده در
کسی که راز دیگری را فاش کند و او را رسوا و بی آبرو سازد، برای مثال اشک من گر ز غمت سرخ برآمد چه عجب / خجل از کردۀ خود پرده دری نیست که نیست (حافظ - ۱۶۴)، بی شرم، گستاخ
فرهنگ فارسی عمید
ابری که از بسیاری گرد و غبار پدید آید: زخ مه زگرد ابر بر چین گرفت سرباره از نیزه پرچین گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
یا گرده گه برکشیدن، قد کشیدن بلند بالا شدن: زپستی و کندی بمردی رسید توانگر شد و گرده گه برکشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده جا
تصویر گرده جا
فضایی مدور کوچکتر از میدان
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که نان گرد پزد: همان گرده نرم چون لیف خز کزو پخته شد گرده گرده پز. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
نگاهبان نگهبان حارس
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از گیاهانی که برگشان مدور یا نزدیک بدایره است مانند خطمی پنیرک و جز آنها
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کن گریان: قهقهه و های های ساخته جفت خنده پرداز و گریه گر ماییم. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیاه بر
تصویر گیاه بر
برنده گیاه، داس که با آن گیاه درو کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزده بر
تصویر مزده بر
مزدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرده بان
تصویر گرده بان
((گِ دِ))
نگاهبان، نگهبان، حارس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گنده بک
تصویر گنده بک
((~. بَ))
دارای هیکل درشت، گردن کلفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرده گر
تصویر پرده گر
پرده دوز، پرده ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه بر
تصویر راه بر
مدیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زره بر
تصویر زره بر
تیر یا شمشیر تیز که زره را بدراند و ببدن برسد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
ویژگی تیر یا شمشیر تیز که زره را بدراند و از آن بگذرد و به بدن برسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردبر
تصویر گردبر
آلتی که نجار با آن چوب را سوراخ می کند
فرهنگ فارسی عمید
افزار نجاران که بدان چوبها را سوراخ کنند. مثقب بیرم بر ماه، دست افزاری که چرم دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردبر
تصویر گردبر
((گِ بُ))
افزار نجاران که بدان چوب ها را سوراخ کنند، مثقب، بیرم، برماه، دست افزاری که چرم دوزان خیمه را بدان سوراخ کنند تا طناب از آن بگذرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرده برداشتن
تصویر گرده برداشتن
طرح کردن یا کپی برداشتن از روی تصویر یا نوشته ای
فرهنگ فارسی عمید
با خاکه زغال و غیر آن تصویر چیزی را طرح کردن طراحی کردن: شد غبار آلوده خط روی چون گلنار تو حسن گویی گرده بر میدارد از رخسار تو. (سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار